دعای صباح امیرالمومنین حضرت علی(ع)

دعای صَباح دعایی که حضرت امیرالمومنین علیه السلام بعد از نماز صبح می‌خوانده و به گفته علمای شیعه بلندترین مضامین حِکمی، عرفانی و کلامی را در قالب الفاظ و عبارات ادبی بیان کرده است. به علت اهمیت مضامین این دعا، عالمان و اندیشمندان متعددی آثاری در شرح این دعا نگاشته‌اند.

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ اللّٰهُمَّ يَا مَنْ دَلَعَ لِسانَ الصَّباحِ بِنُطْقِ تَبَلُّجِهِ، وَسَرَّحَ قِطَعَ اللَّيْلِ الْمُظْلِمِ بِغَيَاهِبِ تَلَجْلُجِهِ، وَأَتْقَنَ صُنْعَ الْفَلَكِ الدَّوَّارِ فِى مَقَادِيرِ تَبَرُّجِهِ، وَشَعْشَعَ ضِيَاءَ الشَّمْسِ بِنُورِ تَأَجُّجِهِ، يَا مَنْ دَلَّ عَلَىٰ ذَاتِهِ بِذَاتِهِ، وَتَنَزَّهَ عَنْ مُجَانَسَةِ مَخْلُوقَاتِهِ، وَجَلَّ عَنْ مُلائَمَةِ كَيْفِيَّاتِهِ، يَا مَنْ قَرُبَ مِنْ خَطَراتِ الظُّنُونِ، وَبَعُدَ عَنْ لَحَظَاتِ الْعُيُونِ، وَعَلِمَ بِمَا كَانَ قَبْلَ أَنْ يَكُونَ، يَا مَنْ أَرْقَدَنِى فِى مِهَادِ أَمْنِهِ وَأَمَانِهِ، وَأَيْقَظَنِى إِلىٰ مَا مَنَحَنِى بِهِ مِنْ مِنَنِهِ وَ إِحْسَانِهِ، وَكَفَّ أَكُفَّ السُّوءِ عَنِّى بِيَدِهِ وَسُلْطَانِهِ؛
بسم اللّه الرحمن الرحيم اللّهم يا من دلع لسان الصباح بنطق تبلجه، وسرح قطع الليل المظلم بغياهب تلجلجه، وأتقن صنع الفلك الدوار فى مقادير تبرجه، وشعشع ضياء الشمس بنور تأججه، يا من دل على ذاته بذاته، وتنزه عن مجانسة مخلوقاته، وجل عن ملائمة كيفياته، يا من قرب من خطرات الظنون، وبعد عن لحظات العيون، وعلم بما كان قبل أن يكون، يا من أرقدنى فى مهاد أمنه وأمانه، وأيقظنى إلى ما منحنى به من مننه و إحسانه، وكف أكف السوء عنى بيده وسلطانه؛
به نام خدا که رحمتش بسیار و مهربانی‌اش همیشگی است؛ خدایا، ای آن‌که زبان صبح را به گویایی تابش و روشنایی‌اش بیرون آورد و قطعه‌های شب تار را با تیرگی‌های شدید به‌هم پیچیده‌اش به اطراف جهان فرستاد و ساختمان سپهر گردون را در اندازه‌های زیبایش محکم ساخت و پرتو خورشید را به روشنایی شعله‌ورش در همه‌جا برافروخت، ای آن‌که ذاتش بر ذاتش دلیل است و از شباهت و همگونگی با آفریدگانش منزّه است و قدر و مقامش از سازگاری با کیفیات مخلوقاتش برتر است، ای آن‌که به باورهای گذرا بر دل نزدیک و از چشم‌انداز دیدگان سر دور است و آنچه را هستی یافت پیش از آنکه پدید آید می‌داند، ای آن‌که مرا در گاهواره امن و امانش خوابانید و به‌ سوی آنچه از نعمت‌ها و احسانش که بی‌دریغ به من بخشید، بیدارم کرد و دست‌های حوادث و آفات را با دست لطف و قدرتش از من بازداشت؛

صَلِّ اللّٰهُمَّ عَلَى الدَّلِيلِ إِلَيْكَ فِى اللَّيْلِ الْأَلْيَلِ، وَالْمَاسِكِ مِنْ أَسْبَابِكَ بِحَبْلِ الشَّرَفِ الْأَطْوَلِ، وَالنَّاصِعِ الْحَسَبِ فِى ذِرْوَةِ الْكَاهِلِ الْأَعْبَلِ، وَالثَّابِتِ الْقَدَمِ عَلَىٰ زَحالِيفِها فِى الزَّمَنِ الْأَوَّلِ، وَعَلَىٰ آلِهِ الْأَخْيَارِ الْمُصْطَفَيْنَ الْأَبْرارِ، وَافْتَحِ اللّٰهُمَّ لَنَا مَصَارِيعَ الصَّباحِ بِمَفَاتِيحِ الرَّحْمَةِ وَالْفَلَاحِ، وَأَلْبِسْنِى اللّٰهُمَّ مِنْ أَفْضَلِ خِلَعِ الْهِدَايَةِ وَالصَّلَاحِ، وَأَغْرِسِ اللّٰهُمَّ بِعَظَمَتِكَ فِى شِرْبِ جَنانِى يَنَابِيعَ الْخُشُوعِ، وَأَجْرِ اللّٰهُمَّ لِهَيْبَتِكَ مِنْ آمَاقِى زَفَرَاتِ الدُّمُوعِ، وَأَدِّبِ اللّٰهُمَّ نَزَقَ الْخُرْقِ مِنِّى بِأَزِمَّةِ الْقُنُوعِ؛
صل اللّهم على الدليل إليك فى الليل الأليل، والماسك من أسبابك بحبل الشرف الأطول، والناصع الحسب فى ذروة الكاهل الأعبل، والثابت القدم على زحاليفها فى الزمن الأول، وعلى آله الأخيار المصطفين الأبرار، وافتح اللّهم لنا مصاريع الصباح بمفاتيح الرحمة والفلاح، وألبسنى اللّهم من أفضل خلع الهداية والصلاح، وأغرس اللّهم بعظمتك فى شرب جنانى ينابيع الخشوع، وأجر اللّهم لهيبتك من آماقى زفرات الدموع، وأدب اللّهم نزق الخرق منى بأزمة القنوع؛
خدایا، درود فرست به آن راهنمای به سویت در شب تیره و تار جاهلیت و آن چنگ زننده از میان ریسمان‌هایت به بلندترین رشته‌ی شرف و آن دارنده‌ی حسب پاک و ناب که برگرده استوارترین روش برجستگی و برتری قرار دارد و آن ثابت قدم در لغزشگاه‌های دوران پیش از بعثت و نیز بر خاندان او که بهترین انتخاب‌شدگان و برگزیدگان و نیکانند. خدایا! درهای روز را با کلیدهای رحمت و رستگاری به روی ما بگشا و بر من از بهترین پوشش‌های هدایت و صلاح بپوشان، به عظمتت در آبشخور قلبم چشمه‌های فروتنی را بجوشان و در برابر حرمت و ارجمندی‌ات از گوشه‌های دیدگانم رودهای اشک سوزان جاری ساز و مرا از بی‌پروایی و نادانی به مهارهای قناعت و خواری ادب فرما؛

إِلٰهِى إِنْ لَمْ تَبْتَدِئْنِى الرَّحْمَةُ مِنْكَ بِحُسْنِ التَّوْفِيقِ، فَمَنِ السَّالِكُ بِى إِلَيْكَ فِى واضِحِ الطَّرِيقِ ؟ وَ إِنْ أَسْلَمَتْنِى أَنَاتُكَ لِقائِدِ الْأَمَلِ وَالْمُنَىٰ فَمَنِ الْمُقِيلُ عَثَرَاتِى مِنْ كَبَوَاتِ الْهَوىٰ ؟ وَ إِنْ خَذَلَنِى نَصْرُكَ عِنْدَ مُحارَبَةِ النَّفْسِ وَالشَّيْطانِ، فَقَدْ وَكَلَنِى خِذْلانُكَ إِلىٰ حَيْثُ النَّصَبِ وَالْحِرْمانِ؛
إلهى إن لم تبتدئنى الرحمة منك بحسن التوفيق، فمن السالك بى إليك فى واضح الطريق ؟ و إن أسلمتنى أناتك لقائد الأمل والمنى فمن المقيل عثراتى من كبوات الهوى ؟ و إن خذلنى نصرك عند محاربة النفس والشيطان، فقد وكلنى خذلانك إلى حيث النصب والحرمان؛
خدایا اگر رحمت تو با توفیق نیکو از ابتدا شامل حال من نبود چه کسی رهنمای من به سویت در این راه روشن می‌بود؟ و اگر مهلتت مرا تسلیم آمال و آرزوهای باطل کند، آنگاه چه کسی لغزش‌هایم را از فروافتادن در هوای نفس جبران می‌کند؟ و اگر به هنگام جنگ با نفس و شیطان، حمایت و یاری‌ات مرا واگذارد، این حمایت نکردنت مرا در آغوش رنج و محرومیت اندازد؛

إِلٰهِى أَتَرَانِى مَا أَتَيْتُكَ إِلّا مِنْ حَيْثُ الْآمالِ، أَمْ عَلِقْتُ بِأَطْرَافِ حِبَالِكَ إِلّا حِينَ باعَدَتْنِى ذُنُوبِى عَنْ دَارِ الْوِصَالِ، فَبِئْسَ الْمَطِيَّةُ الَّتِى امْتَطَتْ نَفْسِى مِنْ هَوَاها، فَوَاهاً لَهَا لِمَا سَوَّلَتْ لَهَا ظُنُونُها وَمُنَاها، وَتَبّاً لَها لِجُرْأَتِها عَلَىٰ سَيِّدِها وَمَوْلاها . إِلٰهِى قَرَعْتُ بَابَ رَحْمَتِكَ بِيَدِ رَجَائِى، وَهَرَبْتُ إِلَيْكَ لَاٰجِئاً مِنْ فَرْطِ أَهْوَائِى، وَعَلَّقْتُ بِأَطْرَافِ حِبَالِكَ أَنامِلَ وَلَاٰئِى، فَاصْفَحِ اللّٰهُمَّ عَمَّا كُنْتُ أَجْرَمْتُهُ مِنْ زَلَلِى وَخَطَائِى، وَأَقِلْنِى مِنْ صَرْعَةِ رِدَائِى، فَإِنَّكَ سَيِّدِى وَمَوْلاىَ وَمُعْتَمَدِى وَرَجَائِى؛
إلهى أترانى ما أتيتك إلا من حيث الآمال، أم علقت بأطراف حبالك إلا حين باعدتنى ذنوبى عن دار الوصال، فبئس المطية التى امتطت نفسى من هواها، فواها لها لما سولت لها ظنونها ومناها، وتبا لها لجرأتها على سيدها ومولاها . إلهى قرعت باب رحمتك بيد رجائى، وهربت إليك لاجئا من فرط أهوائى، وعلقت بأطراف حبالك أنامل ولائى، فاصفح اللّهم عما كنت أجرمته من زللى وخطائى، وأقلنى من صرعة ردائى، فإنك سيدى ومولاى ومعتمدى ورجائى؛
خدای من، می‌بینی که به پیشگاهت نیامدم مگر از جهتی که نسبت به رحمتت آرزوها داشتم، یا چنگ نزدم به اطراف رشته‌ی استوارت مگر آنگاه‌ که گناهانم مرا از خانه وصال تو دور ساخت، پس چه بد مرکبی است مرکب خواسته‌های باطل که نفسم بر آن سوار شده، وای بر این نفس که گمان‌های بی‌مورد و آرزوهای نابجایش با همه زشتی در برابرش زیبا جلوه کرده! و مرگ بر او که بر ضد سرور و مولایش جرأت نموده! خدایا با دست امید در رحمتت را کوبیدم و از کثرت هوسرانی‌ام به پناهندگی به سویت گریختم و به کناره‌های رشته استوارت انگشتان محبّتم را آویختم. خدایا ازآنچه در گذشته مرتکب شدم، از لغزش و خطایم چشم‌پوشی کن و از درافتادن به جامه تنگ گناه رهایم ساز که به یقین تویی سرور و مولا و پشتیبان و امید من؛

وَأَنْتَ غايَةُ مَطْلُوبِى وَمُنَاىَ فِى مُنْقَلَبِى وَمَثْوَاىَ . إِلٰهِى كَيْفَ تَطْرُدُ مِسْكِيناً الْتَجَأَ إِلَيْكَ مِنَ الذُّنُوبِ هارِبَاً ؟ أَمْ كَيْفَ تُخَيِّبُ مُسْتَرْشِداً قَصَدَ إِلَىٰ جَنَابِكَ سَاعِياً ؟ أَمْ كَيْفَ تَرُدُّ ظَمْآناً وَرَدَ إِلىٰ حِيَاضِكَ شَارِباً ؟ كَلَّا وَحِيَاضُكَ مُتْرَعَةٌ فِى ضَنْكِ الْمُحُولِ، وَبَابُكَ مَفْتُوحٌ لِلطَّلَبِ وَالْوُغُولِ، وَأَنْتَ غايَةُ الْمَسْؤُولِ وَنِهَايَةُ الْمَأْمُولِ . إِلٰهِى هَذِهِ أَزِمَّةُ نَفْسِى عَقَلْتُها بِعِقَالِ مَشِيَّتِكَ، وَهٰذِهِ أَعْبَاءُ ذُنُوبِى دَرَأْتُها بِعَفْوِكَ وَرَحْمَتِكَ، وَهَذِهِ أَهْوَائِىَ الْمُضِلَّةُ وَكَلْتُها إِلَىٰ جَنَابِ لُطْفِكَ وَرَأْفَتِكَ؛
وأنت غاية مطلوبى ومناى فى منقلبى ومثواى . إلهى كيف تطرد مسكينا التجأ إليك من الذنوب هاربا ؟ أم كيف تخيب مسترشدا قصد إلى جنابك ساعيا ؟ أم كيف ترد ظمآنا ورد إلى حياضك شاربا ؟ كلا وحياضك مترعة فى ضنك المحول، وبابك مفتوح للطلب والوغول، وأنت غاية المسؤول ونهاية المأمول . إلهى هذه أزمة نفسى عقلتها بعقال مشيتك، وهذه أعباء ذنوبى درأتها بعفوك ورحمتك، وهذه أهوائى المضلة وكلتها إلى جناب لطفك ورأفتك؛
و تویی منتهای خواسته و آرزوی من، در دنیا و آخرت، خدای من چسان درمانده‌ای را که در حال گریز از گناهان خویش به تو پناه جسته از خود می‌رانی؟ یا چگونه ره‌جویی را که شتابان قصد آستانت را کرده ناامید می‌کنی؟ یا چگونه تشنه‌ای را که وارد حوض‌هایت باز می‌گردانی؟ البته که چنین نخواهی کرد زیرا حوض‌های رحمتت در سخت‌ترین خشک‌سالی‌ها لبریز و درگاه لطفت همواره برای درخواست وارد شدن باز است، تویی منتهای خواسته و نهایت آرزو. خدای من، این مهار نفس من است که به پایبند مشیتت بستم و این بارهای سنگین گناهان من است که به پیشگاه گذشت و رحمتت انداختم و این هوس‌های گمراه‌کننده‌ی من است که به درگاه لطف و مهرت واگذاشتم؛

فَاجْعَلِ اللّٰهُمَّ صَبَاحِى هٰذا نَازِلاً عَلَىَّ بِضِيَاءِ الْهُدىٰ، وَبِالسَّلامَةِ فِى الدِّينِ وَالدُّنْيا، وَمَسَائِى جُنَّةً مِنْ كَيْدِ الْعِدَىٰ وَوِقايَةً مِنْ مُرْدِياتِ الْهَوَىٰ، إِنَّكَ قادِرٌ عَلَىٰ ما تَشاءُ، ﴿تُؤْتِى الْمُلْكَ مَنْ تَشاءُ، وَتَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشاءُ، وَتُعِزُّ مَنْ تَشاءُ، وَتُذِلُّ مَنْ تَشاءُ، بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلَىٰ كُلِّ شَىْءٍ قَدِيرٌ، تُولِجُ اللَّيْلَ فِى النَّهارِ، وَتُولِجُ النَّهارَ فِى اللَّيْلِ، وَتُخْرِجُ الْحَىَّ مِنَ الْمَيِّتِ، وَتُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ، وَتَرْزُقُ مَنْ تَشاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ﴾، لَاإِلٰهَ إِلّا أَنْتَ سُبْحانَكَ اللّٰهُمَّ وَبِحَمْدِكَ، مَنْ ذَا يَعْرِفُ قَدْرَكَ فَلَا يَخافُكَ، وَمَنْ ذَا يَعْلَمُ مَا أَنْتَ فَلَا يَهابُكَ؛
فاجعل اللّهم صباحى هذا نازلا على بضياء الهدى، وبالسلامة فى الدين والدنيا، ومسائى جنة من كيد العدى ووقاية من مرديات الهوى، إنك قادر على ما تشاء، ﴿تؤتى الملك من تشاء، وتنزع الملك ممن تشاء، وتعز من تشاء، وتذل من تشاء، بيدك الخير إنك على كل شىء قدير، تولج الليل فى النهار، وتولج النهار فى الليل، وتخرج الحى من الميت، وتخرج الميت من الحي، وترزق من تشاء بغير حساب﴾، لاإله إلا أنت سبحانك اللّهم وبحمدك، من ذا يعرف قدرك فلا يخافك، ومن ذا يعلم ما أنت فلا يهابك؛
خدایا! این صبح مرا آن‌گونه آغاز کن که با پرتو هدایت و با سلامت دین و دنیا همراه باشد و شبم را سپری ساز از نیرنگ دشمنان و نگاهبانی کن از هلاکت‌های هوای نفس که به یقین تو به هر چه بخواهی توانایی، «هرکه را بخواهی حکومت می بخشی و از هرکه بخواهی حکومتِ [داده شده] را می ستانی و هرکه را بخواهی عزت می دهی و هرکه را بخواهی خوار و بی‌مقدار می کنی، هر خیری به دست توست، مسلّماً تو بر هر کاری توانایی؛ شب را در روز و روز را در شب فرو می‌بری و زنده را از مرده و مرده را از زنده بیرون می آوری و هرکه را اراده کنی بی حساب روزی می دهی» معبودی جز تو نیست. خدایا! تنها تو را منزّه می‌دارم و سپاس و ستایش می‌گویم، کیست که قدر تو را بشناسد و از مقام تو نترسد؟ و کیست که بداند تو کیستی آنگاه از تو نهراسد؟

أَلَّفْتَ بِقُدْرَتِكَ الْفِرَقَ، وَفَلَقْتَ بِلُطْفِكَ الْفَلَقَ، وَأَنَرْتَ بِكَرَمِكَ دَياجِىَ الْغَسَقِ، وَأَنْهَرْتَ الْمِيَاهَ مِنَ الصُّمِّ الصَّياخِيدِ عَذْباً وَأُجَاجاً، وَأَنْزَلْتَ مِنَ الْمُعْصِراتِ ماءً ثَجَّاجاً، وَجَعَلْتَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ لِلْبَرِيَّةِ سِراجاً وَهَّاجاً، مِنْ غَيْرِ أَنْ تُمَارِسَ فِيَما ابْتَدَأْتَ بِهِ لُغُوباً وَلَا عِلاجاً، فَيا مَنْ تَوَحَّدَ بِالْعِزِّ وَالْبَقَاءِ، وَقَهَرَ عِبَادَهُ بِالْمَوْتِ وَالْفَناءِ، صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الْأَتْقِيَاءِ، وَاسْمَعْ نِدَائِى؛
ألفت بقدرتك الفرق، وفلقت بلطفك الفلق، وأنرت بكرمك دياجى الغسق، وأنهرت المياه من الصم الصياخيد عذبا وأجاجا، وأنزلت من المعصرات ماء ثجاجا، وجعلت الشمس والقمر للبرية سراجا وهاجا، من غير أن تمارس فيما ابتدأت به لغوبا ولا علاجا، فيا من توحد بالعز والبقاء، وقهر عباده بالموت والفناء، صل على محمد وآله الأتقياء، واسمع ندائى؛
با قدرت خود پراکنده را الفت بخشیدی و با مهربانی‌ات سپیده‌دم را شکافتی و با بزرگواری‌ات تاریکی‌های شب را روشن کردی و آب‌های شیرین و شور را از دل سنگ‌های سخت و خارا جاری ساختی و از ابرهای گران بارانی فراوان فروریختی و خورشید و ماه را برای مردمان چراغی فروزان قرار دادی، بی‌آنکه در آنچه آغازگر پیدایشش بودی دچار خستگی و ناتوانی و چاره‌جویی شوی، ای آن‌که در توانمندی و بقا یگانه است و بندگانش را به مرگ و فنا مقهور خود ساخته است، درود فرست بر محمّد و خاندان پرهیزگارش و ندای مرا بشنو؛

وَاسْتَجِبْ دُعَائِى، وَحَقِّقْ بِفَضْلِكَ أَمَلِى وَرَجَائِى، يَا خَيْرَ مَنْ دُعِىَ لِكَشْفِ الضُّرِّ، وَالْمَأْمُولِ لِكُلِّ عُسْرٍ وَيُسْرٍ، بِكَ أَنْزَلْتُ حاجَتِى فَلَا تَرُدَّنِى مِنْ سَنِيِّ مَوَاهِبِكَ خائِباً، يَا كَرِيمُ يَا كَرِيمُ يَا كَرِيمُ، بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ، وَصَلَّى اللّٰهُ عَلىٰ خَيْرِ خَلْقِهِ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ أَجْمَعِينَ.
واستجب دعائى، وحقق بفضلك أملى ورجائى، يا خير من دعى لكشف الضر، والمأمول لكل عسر ويسر، بك أنزلت حاجتى فلا تردنى من سني مواهبك خائبا، يا كريم يا كريم يا كريم، برحمتك يا أرحم الراحمين، وصلى اللّه على خير خلقه محمد وآله أجمعين.
دعایم را اجابت کن و به فضل خود آرزو و امیدم را محقّق فرما، ای بهترین کسی که برای برطرف ساختن هر بدحالی خوانده شده و برای هر سختی و آسانی آرزو شدی، نیازم را به پیشگاه تو فرود آوردم، پس از موهبت‌های بلندپایه خود ناامیدانه ردّم مکن ای بزرگوار، ای بزرگوار، ای بزرگوار، به رحمتت ای مهربان‌ترین مهربانان و درود خدا بر بهترین آفریده‌اش محمّد و همه اهل‌بیت او.
آنگاه به سجده رود و بگوید:

إِلٰهِى قَلْبِى مَحْجُوبٌ، وَنَفْسِى مَعْيُوبٌ، وَعَقْلِى مَغْلُوبٌ، وَهَوَائِى غَالِبٌ، وَطَاعَتِى قَلِيلٌ، وَمَعْصِيَتِى كَثِيرٌ، وَ لِسَانِى مُقِرٌّ بِالذُّنُوبِ، فَكَيْفَ حِيلَتِى يَا سَتَّارَ الْعُيُوبِ، وَيَا عَلَّامَ الْغُيُوبِ، وَيَا كَاشِفَ الْكُرُوبِ ؟ اغْفِرْ ذُنُوبِى كُلَّها بِحُرْمَةِ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، يَا غَفَّارُ يَا غَفَّارُ يَا غَفَّارُ، بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ.
إلهى قلبى محجوب، ونفسى معيوب، وعقلى مغلوب، وهوائى غالب، وطاعتى قليل، ومعصيتى كثير، و لسانى مقر بالذنوب، فكيف حيلتى يا ستار العيوب، ويا علام الغيوب، ويا كاشف الكروب ؟ اغفر ذنوبى كلّها بحرمة محمد وآل محمد، يا غفار يا غفار يا غفار، برحمتك يا أرحم الراحمين.
خدای من، دلم در پرده‌های ظلمت پوشیده شده و جانم دچار کاستی گشته و عقلم شکست‌خورده هوای نفسم شده و هوای نفسم بر من چیره گشته و طاعتم اندک و نافرمانیم بسیار و زبانم اقرارکننده به گناهان است، چاره من چیست ای پرده‌پوش عیب‌ها؟ ای دانای نهان‌ها، ای برطرف‌کننده غم‌ها، همه گناهان مرا بیامرز، به احترام محمّد و خاندان محمّد، ای آمرزنده، ای آمرزنده، ای آمرزنده به مهربانی‌ات، ای مهربان‌ترین مهربانان.

مؤلف گوید: علاّمه مجلسی این دعا را در «کتاب دعای» بحار و در «کتاب صلات» آن همراه با توضیح ذکر کرده و فرموده: این دعا از دعاهای مشهور است ولی من آن را در کتاب‌های معتبر جز در کتاب «مصباح» سید ابن باقی(رحمة‌الله‌علیه) نیافتم؛ و نیز فرموده است: مشهور خواندن این دعا پس از نماز صبح است درحالی‌که سید ابن باقی خواندن آن را پس از «نافله صبح» روایت کرده است؛ و به هر کدام عمل شود مناسب است.

+-▶❤